رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنهاگذاشتی!
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو که دستهایت سایهبانی بود بر بی کسی های من...
تو که گمان می کردم از تبار آسمانی و دلتنگیهایم را در می یابی...
تو که گمان می کردم ساده ای و سادگی ام را باور داری...
و افسوس که حتی ن... تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۰۶ - ۱۵:۱۱( 5 نظر , 490
بازدید )
زن وشوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند.
انها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواشتر برو من می ترسم
مرد جوان: نه ، اینجوری خیلی بهتره!
زن جوان: خواهش می کنم ، من خیلی میترسم
مردجوان: خوب، اما اول باید بگی دوستم داری
زن جوان: دوستت دارم ، حالامی شه یواشتر برونی
... تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۰۵ - ۲۰:۴۷( 15 نظر , 764
بازدید )